نیستن

همین درخت مثلن…

ها؟ همين درخت

كه با وقار

ايستاده بالاي اين طناب

همین چراغ

کور

يا همين ساعت

كه در تشنج دوّار سكسكه‌اش

زل مي‌زند به چشم بسته‌ي ديوار

همين تشنج اصلن

همين دوار

همين سكسكه

حتا همين همين چك چك

همين ملافه‌ي سرد

همين كاغذ

اين لكه‌ي سفيد

 

اصلن همين: نمي‌توانم

همين نمي‌توانم نازا

همين سمج

همين: نشد نتوانستم

همين دو واژه‌ي ناميرا

همين: نخواستم نکردم نشد نتوانستم نبود نرفتم ندید نديدم نخواست نيامد نيست

…همین: نمی‌توا…نه، نمی‌توا…نه، نمی نمی نمی‌خواهم… دیگر نمی‌توا… نه، دیگر نمی نمی‌خواهم

 

و اين

اصلن همين

همين: ديگر

این خالی

 

و اين درخت مثلن

… و این طناب

.

.

.

2 

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s